شهرآرانیوز؛ نمایش «سینگل» اثری است جمعوجور که با دستمایهقراردادن موقعیتی کمدی، تلاش میکند در عین حال که خنده بر لبان مخاطب بنشاند و سرگرم باشد، یکی از موضوعات ناخوشایند رفتاری و اخلاقی انسانها را که بیشتر آدمها با آن درگیر هستند، به نقدی اجتماعی بدل کند. قضاوتکردن انسانها نسبت به یکدیگر مرکزیتی شده است که نمایش «سینگل» حول مدار آن بچرخد.
قصه این نمایش درباره چشمچرانیِ دو مرد عَزبِ تنهاست که در پارک محل زندگیشان ماتومبهوت دختری هستند که هر روز در آنجا ورزش میکند. این قصه دو خطی باعث ایجاد موقعیتی میشود که این دو مرد با بهچالشکشیدن و مقابله با یکدیگر سعی میکنند توجیهاتی برای چشمچرانیهایشان دستوپا کنند. یکی از آنها بهظاهر انسانی آگاه و اهل مطالعه است و دیگری مردی است پرحرف و پرسشگر که پس از معاشرت با یکدیگر، گفتوگویی سرشار از هجویات طنزآلود بین آنها شکل میگیرد. این موضوع باعث تبدیلشدنِ فضای نمایش به یک کمدی موقعیت میشود.
موقعیتی که شخصیتهای نمایش در آن دستوپا میزنند، فضاسازی درست و بجایی دارد. ما شخصیت دختر را در اجرا نمیبینیم و فقط صدای او در سالن پخش میشود، اما جالب است که مخاطب میتواند بهخوبی با آن ارتباط برقرار کند و تصویرسازی ذهنی مخاطب به او اجازه میدهد کاملا با او همراه شود. صداسازیها و افکتهایی هم که همزمان رفتوآمدهای محیط اطرافشان را تداعی میکند نیز به این موضوع کمک شایانی کرده است.
در مبحث متنِ اثر، ضیاء چمنی کوشیده است با یک طراحی قصه ساده بتواند موقعیتی خلق کند تا مشکلات رفتاری آدمها را به چالش بکشد. موضوعاتی مانند مفهوم نگاهکردن انسانها به هم و بهتبع آن قضاوتکردن یکدیگر در یک موقعیت کمدی که دو مرد تنها در آن گیر افتاده باشند، مدام روایت میشود.
به قول ارسطو: «آنچه باعث ریشخند و استهزا میشود، امری است که در آن عیب و زشتی است، اما آزار و گزندی به کسی نمیرسد.»
نمایش «سینگل» میخواهد مخاطب را بهواسطه گفتگوها و قضاوتهای احمقانه شخصیتها به اندیشه وادارد. خط روایی نمایش و نوع شخصیتپردازی در داستان کمک میکند این اندیشه و تفکر در مخاطب بیدار شود. مخاطبی که در صحنه اول نمایش از رفتارهای بهظاهر پوچ و سردرگمکننده شخصیتها، لحظهبهلحظه درحال خندیدن است، در صحنه دوم نمایش طوری با آن دو مرد همذاتپنداری میکند که ناخودآگاه آن خندههای طولانی از چهره تماشاگرِ نمایش محو میشود. انتهای نمایش نیز هنگامی که شخصیتها درحال ترک صحنه هستند و با نگاهی که بهصورت ممتد رو به مخاطب است، حس ترحم ما را بر میانگیزند. همین امر باعث میشود مخاطب {شاید} از خندههایی که به این دو نفر در طول نمایش کرده است، پشیمان شود.
در این نمایش، اینکه آدمهای تنها در خلوت خود چه تصوراتی نسبت به دیگر آدمها دارند که هنگام مواجهه با آنها اینطور دست به قضاوتهای احمقانه و خندهدار میزنند، شاید پاسخ داده نشود. اما موقعیتهایی که این شخصیتها در آن گرفتار میشوند و لایههای درونی شخصیت خود را برملا میکنند، کاملا برای مخاطبِ نمایش آشکار میشود. دیالوگهای هوشمندانه و خط روایی خوشریتم نمایشنامه نیز به این موفقیت کمک اساسی کرده است.
و، اما در اجرا با نمایشی طرف هستیم که بدون اضافهکاری در طراحی دکور و آکسسوار صحنه توانسته است از فضایی که در اختیار دارد، بهشکل بسیار خوبی بهره ببرد. وجود یک نیمکت در مرکزیت صحنه و دو نیمکت در کنارههای صحنه که چند تماشاگر روی آنها نشستهاند، همه طراحی دکور این نمایش است. نمایشی که تقریبا پرجنبوجوش است و روی حرکات ناگهانی بدنِ بازیگرانش (مجتبی شفیعی و مهدی ضیاء چمنی) استوار است، باید اینچنین خلوتی در صحنه داشته باشد تا دست و پای بازیگرانِ آن برای اجرای میزانسنها بسته نشود.
مهدی ضیاء چمنی بهعنوان کارگردان در هدایت بازیها خلاقیت چندانی به کار نبسته است و به یک طراحی تکراری که در اینگونه نمایشها متداول است، بسنده کرده است. این موضوع موجب شده است که نمایش باتوجهبه نمایشنامه و طراحیهای صحنهای خوبی که دارد، از این بخش کارگردانی ضربه بخورد. اگر بازیِ روان مجتبی شفیعی که با ریتمی تند اجرا میشود، نبود، شاید نبود خلاقیت در کارگردانی بیشتر به چشم میآمد. واضحتر بخواهم صحبت کنم، این نمایش نان بازیهای ذاتی بامزه بازیگرانش را میخورد؛ بازیگرانی که در این سالها نشان دادهاند مهارت خاصی در گونه کمدی دارند.
در انتها به مخاطبان تئاتر پیشنهاد میکنم از این نمایش دیدن کنند، زیرا بهجز فضای شاد و شیرینی که دارد، پیچیدگیهایی در روایت داستان نمایش وجود خواهد داشت که قطعا آنها را تا چند ساعت بعد از نمایش به فکر فرو خواهد برد.
امیر عبداللهی
عضو کانون منتقدان انجمن هنرهای نمایشی خراسان رضوی
بیشتر بخوانید:
بازار داغ تئاتر کمدی در روزگار پس از کرونا